نگارش نهم -

Roxana

نگارش نهم.

بچه ها یه انشا میخوام درمورد اینکه یه روز پاشدی دیدی یه نوع پرنده شدی،طنز نویسی میخوام لطفا سریع بفرستید از گوگل نباشه

جواب ها

نگاه ماهینی

نگارش نهم

یک روز صبح بیدار شدم و احساس عجیبی داشتم. وقتی چشمانم را باز کردم، ناگهان حس کردم که پرنده‌ای کوچک و رنگارنگ شدم! پرواز را شروع کردم و از پنجره بیرون رفتم. هوای تازه و عطر گل‌ها را استشمام کردم. احساس آزادی می‌کردم، می‌توانستم به هر سمتی پرواز کنم. از بالای درختان بلند و قله‌های کوهستانی گذشتم و دنیای زیر پایم را تماشا کردم. در زیر، مردم مشغول کار و زندگی بودند، اما من از بالا همه چیز را به شکلی متفاوت می‌دیدم. خوشحال و سرمست، به دشت‌های سرسبز و دریاچه‌های زلال نگاه می‌کردم. ناگهان به یاد دوستم افتادم که همیشه می‌گفت: 'پرندگان همیشه آزادند.' و حالا من هم همین احساس را داشتم. در حین پرواز، با دیگر پرندگان هم‌صحبت شدم. آن‌ها برایم از زندگی‌شان گفتند و از آسمان‌هایی که همیشه تجربه می‌کنند. احساس کردم که در این دنیای جدید، دوستانی پیدا کرده‌ام. بعد از چند ساعت پرواز، تصمیم گرفتم به خانه برگردم. به آرامی به طرف پنجره‌ام پرواز کردم و دوباره به شکل انسان درآمدم. اما این تجربه به من یاد داد که آزادی و زیبایی همیشه در دسترس ماست، فقط کافی است لحظاتی در فکر و خیال پرواز کنیم. آن روز نه تنها احساس پرنده شدن، بلکه یادگیری از زندگی و آزادی را به من بدهد. هر زمان که به آسمان نگاه می‌کنم، یاد این تجربه شیرین می‌افتم و مجدد آرزوی پرواز در دل‌ام جوانه می‌زند.

سوالات مشابه